پدر پولدار پدر بی پول – رابرت کیوساکی ( قسمت اول )

خلاصه  و تحلیل بر کتاب بر  پدر پولدار ، پدر فقیر

Rich dad Poor dad

نویسنده : رابرت کیوساکی

( قسمت اول )

تقریبا همه ما به خوبی می دانیم که در طول دوران تحصیل و مدرسه و دانشگاه و با سیستم آموزش فعلی ، بسیاری از علوم و مهارت های کاربردی برای ساختن زندگی ، در دنیای حقیقی را نمی آموزیم .

رابرت کیوساکی نیز دراین کتاب سعی دارد به خواننده بگوید که مطالب اقتصادی که در مدرسه و دانشگاه آموزش دیده کافی نیست و کمک زیادی به پیشرفت و روند ثروتمند شدن ، نمی کند و بایستی مهارت های عملی و دانش اقتصاد را به شیوه ای مفید و البته مستمر آموخت و به کار برد و این مسیر را ادامه داد و اهمیت آموزش و تفکر صحیح برای ثروتمند شدن ،حفظ و توسعه ثروت را  بیان کند . بایستی فرد ابتدا علم اقتصاد را در زمینه های مورد نیاز خویش ، کسب کند تا بتواند پول را به خدمت درآورد ، در غیر این صورت شخص ناخودآگاه به خدمت پول در می آید.

در این خصوص در مقاله ” چه چیزهایی در مدرسه نمی آموزیم ” و  ” معرفی انواع سواد از دیدگاه یونسکو ” توضیحات کاملی ارائه شده است .

در ادامه خلاصه ای از نکات مهم این کتاب را  می خوانید. همچنین می توانید در مقاله تحلیلی بر کتاب پدر پولدار پدر بی پول  ، تحلیل و نظر من در مورد این کتاب و همچنین بررسی مطالبی از کتاب که به نظر من در حال حاضر ، به خصوص در ایران، کاربردی نیست و یا ممکن است به نتیجه مورد انتظار نرسد را بخوانید .

رابرت کیوساکی :

” من دو پدر داشتم . یکی پولدار و دیگری فقیر . اولی باهوش و تحصیل کرده و دارای مدرک دکتری بود و دوره ی چهار ساله تحصیل خود را در کمتر از دوسال به پایان رسانده بود در حالی که پدر دیگرم حتی کلاس هشتم را هم تمام نکرده بود .هر دو پدر به تحصیل اعتقاد زیادی داشتند ولی هیچ گاه مرا به یک رشته مشابه راهنمایی نکردند”

نویسنده در طول کتاب  بارها از دو پدرش یاد می کند و نظرات آن ها را بیان می کند. نکته ی مهم کتاب قرار دادن دو تفکر متفاوت پیش روی خواننده کتاب است.

پدر اول نماد تفکری که باعث می شود انسان در خدمت پول باشد و با داشتن تحصیلات بالا ، شغل دولتی مناسب ، وجهه اجتماعی مناسب  و وضعیت اقتصادی متوسط و قابل قبول  ، اما کم کم وضعیت اقتصادی به در طول زمان، افت کرده و در واقع ارزش ثروت کم و کمتر می شود که از آن به عنوان تفکر کارمندی نیز یاد می شود وپدر دوم نماد تفکری که باعث می شود انسان پول را به خدمت خود درآورد و پول برای وی در نقش یک سرباز آماده به خدمت باشد و بنابراین روز به روز به تعداد این سربازان افزوده شده و فرد ثروتمند تر می شود .

یکی از نکات مهمی که باید به آن بیندیشیم طرز تفکر ما در مورد پول است . توضیحات بیشتر ازین موضوع درمقاله  ” ذهن ثروتمند ، ارتعاش و ایده های ثروت ساز ” بیان شده است .

آیا به نظر شما پول محور شرارت است یا افراد پولدار انسان های درستی نیستند ؟ یا بی پولی ممکن است محور همه شرارت ها باشد و ازین دست افکار که ممکن است حتی در ضمیر ناخودآگاهمان ریشه دوانده و بدون اینکه بدانیم تمام باورهایمان در مودر پول را تحت تاثیر قرار بدهند .

“یکی از دلایلی که پولدارها هر روز پولدارتر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند و اقشار متوسط در میان بدهی هایشان دست و پا میزنند این است که مسائل مالی در خانه آموزش داده می شوند و نه در مدرسه. بسیاری از ما این گونه مسائل را از والدین خود یاد می گیریم . خب ، والدین فقیر فقط به فرزندان می گویند : در مدرسه بمان و خوب درس بخوان . ممکن است فرزند با نمرات بالایی فارغ التحصیل شود اما برنامه ریزی مالی او فقیرانه باشد ، چون زمانی آنها را فرا گرفته که کوچک بوده است . توضیحات بیشتر در این مورد را  در مقاله ” چرا آموزش سواد مالی برای کودکان لازم است” می خوانید.

” یکی از پدرانم می گفت وقتی به پول رسیدی آن را خوب حفظ کن و ریسک نکن . ولی آن یکی می گفت سعی کن جرات ریسک کردن با پول را پیدا کنی ”

این کتاب حاوی مطالبی ست که بایستی به خوبی در آن ها تفکر و تحلیل شود تا بتوان به درستی از آن ها استفاده کرد . این جمله نیز ازین دست مفاهیم است که بایستی سوالاتی در خصوص آن مطرح و پاسخ داده شود .

توضیحات مفید و آموزنده ای در خصوص مفاهیم اولیه حسابداری و اقتصادی در مقاله ” مفاهیم اولیه حسابداری برای همه”  و ” مفاهیم اولیه حسابداری برای مدیران کسب و کارها” بیان شده است که پیشنهاد می کنم اگر با مفاهیم اولیه مالی آشنایی ندارید ، قبل از ادامه کتاب ، مطالعه کنید .

منظور از جمله ” هنگامی که به پول رسیدی آن را خوب حفظ کن ” که در اینجا به عنوان یک اشتباه بیان شده چیست؟

ریسک به چه معناست و آیا خوب است یا بد ؟

چگونه باید ریسک کرد ؟

با چه بخشی از پول می شود ریسک کرد ؟

و سوالات زیادی که بایستی مدام ذهن خود را با پرسیدن آن ها وارد چالش و تمرین کنیم تا بتوانیم تصمیمات مالی درستی اتخاذ کنیم و نهایتا به درآمد و ثروت بیشتری دست یابیم.

در خصوص این موضوع ،در دوره ارزشمند آموزشی با عنوان “برنامه ریزی ذهنی ، موفقیت و سواد مالی و ثروت برای همه  ” توضیحات کامل وکاربردی داده شده است .

یکی از پدرها با تفکرکارمندی همیشه نگران پرداخت اضافه حقوق ها، بازنشستگی ، بیمه درمانی ، مرخصی و روزهای بیکاری و سایر مزایا و پاداش بود پدر دیگرم معتقد به استقلال مالی بود و همیشه به صلاحیت های مالی و داشتن تخصص تاکید می کرد .

پدر فقیر من همیشه می گفت : من هرگز پولدار نمی شوم و این پیشگویی به واقعیت پیوست اما پدر پولدار من همیشه خودش را فردی ثروتمند می دید و می گفت : من یک ثروتمند هستم یا هیچ ثروتمندی نمی تواند کارهایی که من می کنم را انجام دهد . حتی وقتی یکبار ورشکسته شد هم خود را فردی ثرتمند می دانست و میگفت ” فقر و ورشکستگی با هم بسیار تفاوت دارند ، ورشکستگی موقت اما فقر دائمی است . میفهمیدم که فقر پدر فقیر من به خاطر میزان درآمد او نبود بلکه به خاطر فکر و نحوه عملکرد او بود .

پدر فقیر من ، مرا به درس خواندن تشویق می کرد و می گفت خوب درس بخوان تا بتوانی در یک شرکت خوب استخدام شوی و حقوق و بیمه و مزایای خوب دریافت کنی پدر پولدار من می گفت خوب درس بخوان و برای خودت کسب و کاری بساز که خودت کارفرما باشی.

درس اول : پولدارها برای پول کار نمی کنند . کار می کنند تا بیاموزند .

از مغزت استفاده کن و پول بساز!

وقتی در کودکی  به پدر پولدارم گفتم به ما راه پولدار شدن را یاد بدهد او گفت من به شما خواهم آموخت اما نه به شکل آموزش کلاسی . شما برای من کار می کنید و من به شما خواهم آموخت.

در جایی از کتاب می خوانیم : زندگی بهترین آموزگار ماست با حرف زدن به تو نمی آموزد ممکن است به تو ضربه ای هم وارد کند . با هر ضربه به تو می گوید “بیدار شو ، می خواهم چیزی به تو بیاموزم. ” اگر تو درس های زندگی را آموختی ، می توانی به خوبی زندگی کنی در غیر این صورت زندگی ادامه خواهد یافت و تو فقط ضربه های زندگی را دریافت کرده ای . بعضی ها عصبانی می شوند و قصد جبران این ضربه ها را دارند ولی عصبانیتشان ضربه ای می شود به رئیس ، شغل و یا همسرشان و دلیلش این است که نمی دانند ، این زندگی است که به آنها ضربه می زند. تعداد کمی درس های زندگی را فرا می گیرند و پیشرفت می کنند .

علت در دام افتادن بسیاری از مردم ، کم بودن وسعت نگاهشان است.

طبقه محروم و متوسط جامعه برای پول کار می کنند، در حالیکه این پول است که برای قشر ثروتمند کار می کند.

در این خصوص در مقاله  “رازهای پول ” بیشتر بخوانید.

این احساسات و عواطف است که انسان را می سازد. واژه ی احساسات در خود مفاهیم حرکت و انرژی را نهفته دارد . کافی ست بر احساسات خود نظارت داشته باشید لزومی به واکنش نشان دادن علیه آن نیست . اکثر مردم نمی دانند که این احساسات آنهاست که کنترل فکر  را در اختیار دارد . احساسات تو فقط احساسات توست و تو باید یاد بگیری جدای از آن ها فکر کنی . حتی خیلی از ثروتمندان نیز به خاطر ترس به دنبال پول می روند و هر چه بیشتر پول در می آورند حس ترس و ناامنی آن ها نیز بیشتر می شود ، آدم های کمی دنبال امید و آرزوی خود می روند.

وقتی یک نفر جستجو برای کسب علم و دانش را متوقف کند ، جهل و نادانی جایگزین آن می شود . آن کشمکش همان تصمیمات لحظه به لحظه ، برای یادگیری و چگونگی عکس العمل مغز به آن است.

درس دوم : آموزش مسائل مالی

در سال 1994 من در سن 47 سالگی بازنشسته شدم و همسرم ، کیم در آن زمان 37 ساله بود. البته بازنشستگی نه به معنای کار نکردن ، به این معنا که آنقدر ثروت داشتیم که کار کردن یا نکردن من فرقی نداشت ، ثروتمان به طور خودکار در حال افزوده شدن بود ، زیرا توانسته بودیم از تورم جلو بزنیم. سرمایه ما آنقدر زیاد شده بود که به طور اتوماتیک رشد می کرد.

بسیار بوده اند ثروتمندانی که دچار ورشکستگی و ضرر و زیان های عمیق و هنگفت شده اند. اگر مردم آمادگی پذیرش و آموزش داشته باشند و یاد بگیرند چگونه منعطف باشند و ذهن خود را باز کنند ، خواهند دید که با استفاده از تغییرات همیشگی ، روز به روز پولدارتر می شوندو اما اگر پول را چاره هر مشکلی بدانند کارشان روز به روز سخت تر خواهد شد . سواد ، اندیشه و هوشمندی مشکلات را حل می کند، پول بدون سواد ، ناپایدار خواهد بود.اکثر مردم مفهوم جمله “حفظ پول از پول درآوردن مهم تر است” رابه سختی می فهمند. پدر پولدارم همچنین همیشه می گفت : اگر میخواهی پولدار شوی باید سواد و علم مالی داشته باشی.

در این خصوص دوره آموزشی ارزشمند “سواد مالی برای همه” و دوره آموزشی ” سواد مالی برای مدیران” اطلاعات بسیار اساسی ، مفید و تعیین کننده ای در این خصوص به شما میدهد .

وقتی مایک پرسید : پس کار این دانشکده های اقتصاد چیست ؟ پدر پولدارم گفت : اغلب آن ها کارمندانی تربیت می کنند که نهایتا یک حسابدار معمولی می شوند که نوع کار آن ها خود باعث بروز مشکلات بیشتری می شود . حسابداری کار بسیار مهمی است ولی همه به اهمیت آن آگاه نیستند .

در قسمتی از کتاب در خصوص درک مفاهیم اولیه مالی صحبت شده است . ما این مفاهیم رو به شکل کامل تر و کاربردی تری در مقاله مفاهیم اولیه مالی برای همه و به صورت تخصصی تر و کاربردی تر  در دوره های آموزشی  بیان کردیم .

فارغ التحصیل شدن دانش آموزان از مدرسه بدون هیچ مهارت اقتصادی سبب می شود دانشگاهها افرادی را به جامعه تحویل دهند که کار و حرفه ی خود را بلدند ولی پس از مدتی دچار مشکل مالی می شوند. با وجود تلاش بیشتر هم آنها قادر به حل مشکل نیستند و علت ، ندانستن راه پول درآوردن نیست. بلکه گمراهی در چگونه خرج کردن آن است . یعنی “هر میزان پول” که به دست می آوری باید بدانی که چگونه خرج کنی .

قشر متوسط دائما با مشکلات مالی درگیر است .پایه و اساس درآمد آن ها همان حقوقشان است . با افزایش حقوق ، افزایش هزینه ها را نیز سبب می شود و اینجاست که گرفتار تله زندگی می شوند.

این الگو که فکر می کنید افزایش حقوق یعنی توان خرید خانه ی بزرگ تر ، نشان دهنده ی جامعه مصرف گرا و مقروض امروزی است .فرایند افزایش مخارج خانواده را به درون تله می کشد.

پس باید به جای بیشتر کردن مخارج و هزینه ها ستون دارایی هایتان را بالا ببرید. و هر چه این دارایی ها ، دارایی های ثروت ساز باشد زود تر و بهتر به هدف می رسید.

  • ثروتمندان دارایی می سازند.
  • فقرا هزینه می سازند
  • قشر متوسط جامعه بدهی می سازند در حالی که فکر می کنند دارایی ساخته اند.

 

برای مطالعه ادامه خلاصه کتاب کلیک کنید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *